تو تنها رفیق تنهایی منی؛ کسی که بامن نفس می کشی ،دوریت سخت ونبودنت دردآور است همه ی بدنم وهمه ی لباسهایم بوی تورا می دهند بوی ادکلنی که مخصوص توست .وهر ساعت ازتو خاطره ای در من است که با هم بودنمان را به رخم میکشد و جدایی از تو را رنج آورمیکند. ازتو آموختم خوکردن با درد را. تنهایی را. دروغ را ؛ تو بامنی ومن دور ازدیگران ودور از خویشان در  خلوتی  که تنها توهستی و  من پر از ترس واضطراب؛ با تو ودر هوای تو.×××

حتی حرف دوستانم را که از تو بد میگفتند را نمی شنیدم  وبه تنهاییمان فکر می کردم .ذره ذره ی ذهنم را بودن با تو اشباع میکرد وحسی عجیب درمن متولد میشد .وقتی به ملامت وسرزنش دیگران که  مرااز باتو بودن منع میکردند، فکرمیکردم؛ از تو سیر میشدم ونفرت عجیبی در من پدیدار می شد واشتیاقم  را به باتوبودن کم میکرد اما توازمن جدانمی شدی  ومرا رهانمی کردی .درسالهای نخستین با هم بودنمان  همیشه فکر میکردم که توبدون من  تنهایی .خاموشی وگوشه گیر اما حالا که عادت کرده ی این لجن زار

خاکستری توهم زاشده ام وعکس تورا هر روز برصفحات روزنامه های باطله ی زباله دانی ها  میبینم آنچه راازتونوشته اند را باور میکنم وهرلحظه آرزوی رهایی از بند تورا فریاد میکنم

وایمان میاورم به خیانت کار بودنت ودلبری کردنهای شیطانیت .وازین پشیمانم که چرا عمری در هوای تو سرکردم وعمری باتو نفس کشیدم وافسوس میخورم که چرا مست سوختنهای خودخواهانه توشدم وندانستم که فقط به فکر ارضای خویشتنی .

 

 

سوختی ومرا نیز دراین سوختنت سوزاندی وبهارجوانیم را به زمستان سوزناک وتاریکی فرو بردی واین منم باز مانده  از خیانت وهوس کاغذی تو جامانده در حقیقت نادانی .با اولین  پک طولانی سیگار..

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستان کوتاه ، آثارخودم ، ،
برچسب‌ها: |داستانک\هوس کاغذی\داستان کوتاه\سیگار\پک سیگار\سوختی ومرا نیز دراین سوختنت سوزاندی وبهارجوانیم را به زمستان سوزناک وتاریکی فرو بردی\ ,

تاريخ : دو شنبه 9 آبان 1390 | 20:25 | نویسنده : اسدصفائی ) |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.