آدما چقدر غریبن؛ کسی اینجا نمیخونه
توی پائیز نگاهیم؛ کسی این و نمی دونه
خونه هامون که خرابن دلامون خسته ی خسته
بچه هامون تک و تنها بینِ دیوارای بسته
مونده توی سینه هامون دلی که سنگ و سردِ
توی این جنگ ومصیبت دل ما دریای دردِ
آسمون دلش گرفته از من وما که شکستیم
خط کشیدیم رو دلامون بی کس و خسته نشستیم
موشک و بمب و مسلسل طعم شادیارو برده
بچه ها برگای پائیز خونه ها درخت مرده
بعد پائیز که زمستون میرسه مرگ و نفرت
توی تاریخ می نویسن ماجرای ما و حسرت
آدما چقد غریبن کسی این جا نمی خونه
توی پائیز نگاهیم کسی این و نمی دونه
صدای سوزِ زمستون بعدِ پائیز توی گوشه
بعدِ پائیز ابرِ تیره همه دنیارو میپوشه
بعدِ پاییز دیگه خشکن ریشه های رازقیها
دیگه از خاطره میرن رمزو راز عاشقیها
یخ می بنده توزمستون هرچی نمناکیه خاکه
دستی که سردِ و تنها توزمستون چاک چاکه
توی دنیایی که زشتی همه جا نشونه داره
خوبیارو زنده زنده توی قبراشون میذاره
دیگه پاییزو زمستون فرقی واسمون نداره
وقتی واسه گریه کردن اشکی آسمون نداره
آدما چقدر غریبن کسی اینجا نمیخونه
توی پائیز نگاهیم کسی این و نمی دونه
خونه هامون که خرابن دلامون خسته ی خسته
بچه هامون تک و تنها بین دیوارای بسته
صفا24/7/91