پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
شعرازخودم-اسدصفائی
نوشته شده در جمعه 29 مهر 1390
بازدید : 1267
نویسنده : اسدصفائی )
 
شعری از خودم

برسرکوی تو هر لحظه خمار آمده ام

بهرافیون نگاه تو نگار آمده ام

همه ی هستی من تکه ای از یک قلب است

با همین داشته از بهر قمار آمده ام

تابگویند که دلباخته شد یوسف شهر

سوی این میکده با زخمه ی تار آمده ام

گرملامت شنوم از نگه مردم چشم

هیچ عجب نیست که با دیده ی زار آمده ام

آشنا نیست دلم با نگه سردکسی

سوی گرمای دل و آتش یار آمده ام

دل درویش به دست است و دودستم سردار

حالیا با دل و دستی سر دار آمده ام

 

اسد صفا بناب ۱۳۸۲ 


:: برچسب‌ها: |1382|اسدصفائی|بناب|دلباخته| ,



|نمی دانم|دکترعلی شریعتی
نوشته شده در جمعه 29 مهر 1390
بازدید : 1669
نویسنده : اسدصفائی )



من رسیدم زره غبارآلود
نوشته شده در جمعه 29 مهر 1390
بازدید : 1253
نویسنده : اسدصفائی )

 

 

عاقبت خط جاده پايان يافت

من رسيدم ز ره غبار الود

نگهم بيشتر ز من مي تاخت

بر لبانم سلام گرمي بود

شهر جوشان درون کوره ظهر

کوچه مي سوخت در تب خورشيد


:: موضوعات مرتبط: آثارارسالی , ,
:: برچسب‌ها: |عاقبت خط جاده پایان یافت|جاده|شعرنو|شعر|فروغ فرخزاد|عاشقانه| ,



گلچین اشعارشهریار
نوشته شده در چهار شنبه 27 مهر 1390
بازدید : 1776
نویسنده : اسدصفائی )

 


تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم

روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم
طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست
چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم
گوهرشناس نیست در این شهر شهریار
من در صف خزف چه بگویم که چیستم

 

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سال‌ها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
چو بلبل نغمه‌خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت
تمنای وصالم نیست عشق من بگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
امید خسته‌ام تا چند گیرد با اجل کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت
چه شبهائی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت
دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت
به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند
نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت


:: موضوعات مرتبط: غزل , ,
:: برچسب‌ها: |گلچین اشعارشهریار|شهریار|گلچین|بناب|اسدصفائی| ,



پادشاه فصلها پائیز-استاداخوان ثالث
نوشته شده در سه شنبه 26 مهر 1390
بازدید : 1712
نویسنده : اسدصفائی )

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش .....

ابر با آن پوستین سرد نمناکش...

باغ بی برگی...

روز و شب تنهاست

با سکوت پاک غمناکش

ساز او باران ......سرودش باد....

جامه اش شولای عریانی است


ور جز اینش جامه ای باید......بافته بس شعله ی زر تار پودش باد...


گو بروید یا نروید هر چه در هر جا که خواهد یا نمی خواهد....

باغبان و رهگذاری نیست.......باغ نو میدان....


چشم در راه بهاری نیست....


گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد

ور به رویش برگ لبخندی نمی روید

باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟....


داستان از میوه های سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید....


باغ بی برگی خنده اش خونی است اشک آمیز.......


جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن....

پادشاه فصل ها ....پاییز....


(مرحوم اخوان ثالث)


:: برچسب‌ها: |پادشاه فصل ها پائیز|مهدی اخوان ثالث|پائیز|م-امید|بناب| ,



Play 8 Ball Pool

Play 8 Ball Pool / More Sports games